چرا دانش آموزان برای معلمان خود احترام قائل نیستند ؟

ساخت وبلاگ

 

 

 

 


سؤالي كه در اين جا مطرح مي‌شود اين است كه به رغم همه ارزش و اعتباري كه اسلام براي علم و معلم قائل است، چرا از احترامي كه دانشآموزان به معلم مي‌گذاشته‌اند كم شده و روز به روز اين احترام و اكرام كمرنگ‌تر مي‌شود؟ دلايل اين كم‌توجهي فراوان است كه در ذيل به بعضي از آن‌ها اشاره خواهيم داشت.
1. ارزش‌ها در جامعه كمرنگ شده‌اند:‌
اگر چه جامعه امروز ايران ظاهراً جامعه‌اي مذهبي است، اما ارزش و اعتبار بسياري از فضيلت‌هاي اخلاقي در آن، به ويژه در ميان جوانان و نوجوانان، كمرنگ شده است. دلايل اين امر فراوان‌اند، اما از آن جا كه بر شمردن آن‌ها بحث اصلي اين نوشته را به انحراف خواهد كشاند، فقط به نتايج اين موضوع اشاره مي‌كنيم.

آن چه مسلم است اين است كه امروزه جوانان بسياري از ارزش‌ها را ناديده گرفته، كساني را كه به رعايت‌ آن‌ها مي‌پردازند مورد تمسخر و ريشخند قرار مي‌دهند. به عنوان مثال زماني سلام كردن و احترام گذاشتن به بزرگ‌ترها ارزش به شمار مي‌آمد، ولي حالا دانش‌آموزاني كه اين ارزش‌ها را رعايت مي‌كنند، توسط دوستانشان متهم به خود شيرين كردن، توسري خور بودن و ... مي‌شوند. به عبارت ديگر، امروزه احترام به معلم در بين بسياري از دانش‌آموزان امري بيهوده، كم‌ارزش و كار دانش‌آموزان چاپلوس و خود شيرين‌كن است.
 
 2. تعليم، شغل معلمان قلمداد شده است:‌
پيش‌ترها رعايت ادب و حفظ حرمت كلاس و معلم ارزشي بالاتر داشت، اما در حال حاضر رعايت اصول اوليه ادب اجتماعي در مدارس جايگاهي ندارد و دانش‌آموزان نگاهي ابزاري به معلم دارند. آنان دليلي براي احترام گذاشتن به معلم پيدا نمي‌كنند.
به نظر آنان معلمان افرادي‌اند كه پول مي‌گيرند تا مطالب كتاب را به آن‌ها ياد بدهند و وظيفه دارند در هر شرايطي اين كار را انجام دهند، بنابراين احترام قائل شدن براي آن‌ها معني ندارد. به بيان ديگر آن‌ها معتقدند وقتي كسي پولي مي‌گيرد تا كارش را انجام دهد، احترام گذاشتن به او و تكريم و تعظيم او كاري بي معني و بي فايده است.
3. نظام آموزشي در برخورد با بي‌احترامي جدي نبوده است:
از آن جا كه سيستم آموزشي كشور برنامه خاصي براي برخورد با دانش‌آموزاني كه نسبت به معلمان بي‌احترامي كنند، ندارند، دانش‌آموزان گستاخ و بي‌انضباطي كه به معلمان بي‌احترامي كرده، حرمت آنان را حفظ نمي‌كنند، به درستي متنبه نشده، به بي‌احترامي‌هاي خود ادامه مي‌دهند.
به عبارت ديگر، سيستم تربيتي مدرسه و نظام آموزشي با دانش‌آموزاني كه احترام معلمان را نگه نمي‌دارند برخورد جدي و مؤثر ندارد و به همين دليل زمينه براي بي‌احترامي فراهم و مساعد است. براي مثال، دانش‌آموزاني كه به سبب بي‌احترامي و معلم از كلاس درس اخراج مي‌شود، پس از مدت كوتاهي بدون برخورد انضباطي جدي و تأثيرگذار دوباره به كلاس درس مي‌آيد.
4. خانواده‌ها در آموزش ارزش‌ها كم‌كاري مي‌كنند:
كودك آيينه تمام‌نماي خانواده خويش است كه هر خوبي و بدي و هر چه آن را كه در آن جا مي‌بيند و مي‌شنود، در خود منعكس مي‌سازد. از اين رو كوشش مادران و پدران در پرورش صحيح فرزندان از بزرگ‌ترين كارهاست.
پرورش اخلاقي، تنها در مدرسه‌ها صورت نمي‌گيرد، بلكه بايد با كودك از روز زبان گشودن و گفتار فهميدن به تمرين پرداخت. پيداست كه نخست از كساني انجام اين وظيفه را مي‌خواهيم كه با كودك زندگي مي‌كنند و پيوسته با اويند. آنان با كردار، گفتار و روش خود در كودك اثر مي‌گذارند. (شبلي، 1361، ص 173) بنابراين آموزش رعايت ارزش‌هاي اجتماعي و اخلاقي بايد از خانواده‌ها شروع شود و در مدرسه ادامه يابد. ولي متأسفانه بسياري از والدين اين ارزش‌ها را ناديده مي‌گيرند و آموزش‌هاي كافي را به فرزندانشان نمي‌دهند.
به سخن ديگر، پايه آموزش اصول تربيتي و رفتارهاي مناسب اجتماعي در خانواده نهاده مي‌شود. اما متأسفانه در فضاي فرزند سالارانه‌اي كه وجود دارد، فرزندان با ادب اجتماعي آشنا نمي‌شوند و نه تنها اين اصول را در خانه رعايت نمي‌كنند، بلكه در مدرسه نيز به آن توجهي ندارند. (اينترنت) يكي از اين آداب، احترام به معلم است.
علاوه بر اين، از آن جا كه در بسياري از خانواده‌هاي امروزي فرزندسالاري حكمفرماست، بسياري از والدين در برخوردهايي كه بين معلمان و فرزندانشان پيش مي‌آيد، بدون توجه به حقيقت، جانب فرزندانشان را مي‌گيرند. اين امر كه معمولاً با توهين و بي‌احترامي به معلم همراه است، ديوار كوتاه و نازك احترام ميان دانش‌آموزان و معلمان را فرو ريخته، آنان را طلبكار معلمان جلوه خواهد داد. بديهي است اين گونه تربيت، كم‌رنگ شدن احترام به معلم را به همراه خواهد داشت.
5. تغييرات جهاني، فرهنگ‌هاي بومي را تهديد و تحقير مي‌كند:
جهان در هزاره سوم با شتابي تصاعدي شاهد شكل‌گيري تحولات و دگرگوني‌هاي عميق در بسياري از ابعاد است. اين نو شدن تنها در ابزار و روش نيست، بلكه انديشه و نگرش انسان به خود و جهان اطراف نيز متحول مي‌شود. ماهيت انسان به خود و جهان اطراف نيز متحول مي‌شود. ماهيت پيچيده و سرعت تحولات جهاني به گونه‌اي است كه شتاب فزاينده اين نو شدن با دهه‌هاي قبل قابل قياس نيست. اين شتاب تصاعدي نه در تغييرات ابزاري و فناوري كه حتي در ماهيت انساني نيز رخ مي‌دهد و اين تغيير سبب پيدايي تحولات تازه در نظام تعليم و تربيت مي‌شود. (جعفري، 1382، ص22)
امروزه در بسياري از نقاط جهان، جوانان عليه جوامع سنتي در حال شورش‌اند و از همه نظر خود را از فرهنگ سنتي دور مي‌دارند، مثلاً با پوشيدن لباس‌هاي عجيب و غريب و شنيدن موسيقي خاص خود مشكل بزرگي در آموزش و پرورش پديد مي‌آورند. آن‌ها خواستار دگرگوني عميق در همه شئون زندگي‌اند. (يارمحمديان، 1382، ص30)
تأثير اين فرآيند را در بسياري از رفتارهاي دانش‌آموزان مي‌توان مشاهده كرد. بعضي از دانش‌آموزان ايراني نيز به فرهنگ بومي و اسلامي خويش به ديده تحقير نگريسته، از پاسداش بسياري از ارزش‌هاي آن، از جمله احترام گذاشتن به معلمان، سرباز مي‌زنند.
6. امروزه معلمان تنها منبع براي كسب دانش نيستند:
در حال حاضر بخش عظيمي از افراد بشر از طريق برنامه‌هاي راديويي و تلويزيوني و نيز ساير دستگاه‌ها و رسانه‌هاي اطلاع‌رساني كه در دسترس دارند، به كسب معلومات پرداخته، عميقاً تحت تأثير قرار مي‌گيرند؛ اين در حالي است كه در گذشته معلمان تنها منبع كسب علم و دانش بودند. دانش‌آموزان نيز در پرتو وسايل ارتباطي مثل ماهواره، كامپيوتر و اينترنت در اسرع وقت مي‌توانند از دقيق‌ترين مسائل علمي آگاه شوند.
به علت وقوع اين انقلاب در ارتباطات و فناوري‌هاي جديد، جوانان به شدت تأثير پذيرفته، ارزش‌هاي جديدي را درك مي‌كنند و ارزش‌هاي سنتي و هنجارهاي قديمي در صورتي كه نتوانند با ابزارها و روش‌هاي جديد و عقلاني به نسل جديد انتقال پيدا كنند، كارايي خود را از دست خواهند داد.
به عبارت ديگر، امروزه دانش‌آمزوان با وسايلي رو به رويند كه در بعضي موارد اطلاعات و دانش بيشتري نسبت به معلم در اختيار آنان قرار مي‌دهند. اين دگرگوني و زندگي ماشيني باعث شده است كه معلم ارزش و والايي خود را تا حدودي از دست داده، از احترام و ارزش او كاسته شود.

7. فرهنگ‌هاي ديگر بر ما تأثير گذاشته است:
پيشرفت سريع و حيرت‌انگيز تمدن صنعتي اروپا و توسعه بي‌نظير ميدان فعاليت علوم طبيعي در غرب با همه فوايدي كه در زمينه‌هاي مادي براي انسان‌ها در بر داشت، متضمن پاره‌اي از ثمرات تلخ معنوي و انحراف فكري نيز بود. (قرباني، ص 35) جدا شدان دين از علم باعث شد كه علم مطلقاً در خدمت ماديات قرار بگيرد و برنامه‌هاي آموزش و پرورش غربي و شرقي بر اساس سودجويي و رسيدن به نيازها و لذايذ جسمي و دنيوي پي‌ريزي شود؛ و اگر هم در اين جوامع تربيت اخلاقي مطرح مي‌شود، اخلاقي است كه هدفش منافع زودگذر دنيوي است. (صانعي، 1378، ص375) اين ديدگاه بر فرهنگ ما هم تأثير گذاشت. رد پاي اين فرهنگ در جامعه ما باعث شد كه ارزش و اعتبار معلم كاسته شده، احترام و تكريم او در بعضي از جاها به فراموشي سپرده شود.
8. بين نهادهاي مختلف تربيتي همخواني وجود ندارد:
مسئوليت آموزش ارزش‌ها وظيفه همه نيروهاي تربيتي جامعه، يعني خانواده، مدرسه و نهادهاي گوناگون اجتماعي مانند نهادهاي سياسي، اداري و تبليغي است و ضروري است اهداف و فعاليت‌هاي اين نيروهاي تربيتي با يكديگر هماهنگ باشد تا فعاليت نهادهاي اجتماعي در تقابل يا تضاد با فعاليت‌هاي مدارس قرار نگيرد. (مجموعه مقالات تربيت اسلامي، 1379، ص 122)
تجربه نشان داده است كه واگذاري آموزش ارزش‌ها به خانواده يا مساجد به تنهايي نتيجه مطلوب را به بار نمي‌آورد و از آن جا كه مرجع و اساس رفتار دانش‌آموز، معلم، همسالان، پدر و مادر و ساير افراد خانواده، مدرسه و جامعه‌اند، بنابر ارزش‌ها بايد توسط همه اين نهادها آموزش داده شود تا عدم هماهنگي و همخواني بين آنها، دوگانگي، تشكيك، تعارض و تضاد را در بين دانش‌آموزان ايجاد نكند. هماهنگي و همسويي عوامل اثرگذار در پرورش دانش‌آموزان بسيار مهم و تعيين‌كننده است.
9. ارزش‌ها در مدرسه آموزش داده نمي‌شوند:
فقط والدين نيستند كه تحت تأثير فرهنگ فرزند سالاري، دانش‌آموزان را به خود رها كرده و دست از آموزش ارزش‌ها و اخلاق به آن‌ها كشيده‌اند، بلكه مدارس امروزي نيز بيشتر از هر چيز به آموزش علوم، فنون و مفاهيم پرداخته‌ و در بسياري از موارد آموزش ارزش‌هاي اخلاقي، اجتماعي و ... در آن‌ها ناديده گرفته شده و با كم‌توجهي و بي‌مهري قرار گرفته است. همين امر سبب شده كه دانش‌آموزان به ارزش‌ها، از جمله احترام به معلم بي‌توجه باشند. اين در حالي است كه در زمان‌هاي قديم آموزش كتاب‌هاي اخلاق و آداب اجتماعي از مهمترين و اصلي‌ترين مقولات آموزشي محسوب مي‌شدند.
حقيقت اين است كه نظام‌هاي تربيتي در دو سطح جهاني و محلي به ميزان گسترده‌اي تعليم ارزش‌ها را ناديده انگاشته و تلاش خود را معطوف به آموزش‌هاي شناختي، ابزاري و مهارت‌هاي فني كرده‌اند.
مراد از شناخت‌هاي ابزاري دانستني‌هايي است كه دانش‌آموزان را در راه كسب درآمد ياري مي‌كند. اما تربيت ضمير و روح انسان كه ارزش‌ها هسته اصلي آن را تشكيل مي‌دهند، چنان ناديده انگاشته شده‌اند كه گويي تعليم ارزش‌ها در ثانوي و فرعي است يا به عهده نهادهاي ديگر مانند خانواده يا مساجد يا كليساهاست. (همان، ص 127)
به عبارت ديگر، امروزه تعليم و تربيت عملاً به آمادگي براي امتحانات و به تقويت ساده حافظه بدل شده است. بديهي است دست پروردگان اين نظام آموزشي كه از اخلاق و فضائل اخلاقي بهره‌اي نبرده‌اند، ارزش و احترام قابل توجهي براي معلم قائل نيستند. به قول ايرج‌ميرزا از آن جا كه معلمان قدر معلم دانستن و احترام به او را به دانش‌آموزان آموزش نداده‌اند، اكنون با بي‌مهري و بي‌احترامي آنان مواجه‌اند.


گفت استاد: مبر درس از ياد
ياد باد آن چه به من گفت استاد
ياد باد آن كه مرا ياد آموخت
آدمي نان خورد از دولت ياد
هيچ يادم نرود اين معني
كه مرا مادر من نادان زاد
پدرم نيز چو استادم ديد
گشت از تربيت من آزاد
پس مرا منت از استاد بود
كه به تعليم من اِستاد اُستاد
هر چه دانست آموخت مرا
غير يك نكته كه ناگفته نهاد
قدر اُستاد نكو دانستن
حيف! استاد به من ياد نداد
گر كه مرده است روانش پر نور
ور كه زنده است خدا يارش باد


هر چند شاعر در اين شعر تا حدودي به تواضع معلم هم اشاره دارد، اما آن چه مهم است اين است كه معلمان اين امر را ناديده گرفته‌اند.
10. شأن و جايگاه معلمي براي دانش‌اموزان تبيين نشده است:
همان‌گونه كه مي‌دانيم علت توجه بيش از اندازه اسلام به احترام و تكريم معلم، ارزش و اعتباري است كه براي علم و فوايد آن قائل است. متأسفانه ارزش و جايگاه علم، عالم و معلمي در هيچ جاي نظام آموزشي به دانش‌آموزان تعليم داده نمي‌شود.
بديهي است اگر دانش‌آموزان با فلسفه احترام به معلم و تكريم او آشنايي داشته، از دلايل آن آگاه نباشند، با رغبت و تمايل بيشتري به اين امر مي‌پردازند. اما با كمال تأسف در هيج دوره آموزشي مقام معلم، اهميت و اعتبار آن به خوبي و به طريق علمي همراه با فلسفه‌ و بايدها و نبايدهاي آن براي دانش‌آموزان تشريح نشده است تا آنان با پي بردن به اهميت و اعتبار معلم در احترام و تكريم او كوشا باشند. علاوه بر اين از آن جا كه به علت سياست‌هاي اشتباه و نادرست فرهنگي، سياسي و اقتصادي امروزه ارزش پول، دارايي و ثروت از علم و دانش بيشتر شده است، دانش‌آموزان تمايل چنداني به علم و دانش و صاحبان آن ندارند

تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد...
ما را در سایت تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : porsesh-e-mehr9696 بازدید : 113 تاريخ : يکشنبه 26 خرداد 1398 ساعت: 22:06